داستان قورباغه وگاو نر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392
بازدید : 104
نویسنده : جهان پسند

قورباغه و گاو نر

 

قورباغه كوچولو به قورباغه بزرگي كه كنار بركه نشسته بود مي گفت: واي پدر،من يك هيولاي وحشتناك ديدم. او به بزرگي يك كوه بود و روي سرش هم شاخ داشت. دم درازي داشت و پاهايش هم سم داشت.

 

قورباغه پير گفت: بچه جان، اوني كه تو ديدي فقط يك گاو نر بوده است. آن خيلي هم بزرگ نيست و ممكن است يك كمي از من بزرگتر باشد.

 

من مي توانم خودم را به همان اندازه بزرگ كنم، تو مي تواني خودت ببيني.سپس خودش را باد كرد و باد كرد.

بعد از قورباغه كوچولو پرسيد: از اين هم بزرگتر بود؟

 

 

 

قورباغه كوچولو كه هيجان زده شده بود،گفت: خيلي بزرگتر از اين بود.

 

 

 

 

قورباغه پير دوباره خودش را بيشتر باد كرد و پرسيد: آن گاو نر هم اين اندازه بود مگه نه؟

و باز قورباغه كوچولو جواب داد: بزرگتر پدر، خيلي بزرگتر.

 

 

 

 

دوباره قورباغه پير نفس عميقي كشيد و خودش را بيشتر باد كرد و بزرگتر و بزرگتر شد. سپس به پسرش گفت: من مطمئن هستم كه آن گاو نر از اين اندازه بزرگتر نبود.

اما در يك لحظه قورباغه پير كه خودش را خيلي باد كرده بود تركيد.

 

 

بچه هاي عزيز يادتون باشد كه اونهايي كه خيلي خودخواه هستند و خودشان را بهتر از هر كسي مي بينند باعث از بين رفتن خودشان مي شوند.




:: موضوعات مرتبط: ادبیات , داستان های کودکانه , ,
:: برچسب‌ها: داستان قورباغه وگاو نر , قورباغه وگاو نر , داستان قورباغه کوچولو وگاو نر , داستانی خیلی زیبابرای کودکان , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








وبسایت کتابخانه مجازی 92-93

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 495
بازدید دیروز : 119
بازدید هفته : 823
بازدید ماه : 1099
بازدید کل : 7760
تعداد مطالب : 532
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com