ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها! |
|
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها |
به بوی نافهای کآخر صبا زان طره بگشاید |
|
ز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دلها! |
مرا در منزل جانان چه امن و عیش , چون هر دم |
|
جرس فریاد میدارد که «بربندید محملها» |
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید! |
|
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها |
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل |
|
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟ |
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخِر |
|
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها؟ |
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ! |
|
متیٰ ما تلق من تهویٰ، دعِ الدنیا و اهملها |
به تصحیح استاد تیمور برهان لیمودهی
صلاح کار کجا و منِ خراب کجا؟ |
|
ببین تفاوت ره از کُجاست تا به کجا! |
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقهی سالوس |
|
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا؟ |
چه نسبت است به رندی، صَلاح و تقوا را |
|
سماع وعظ کجا، نغمهی رُباب کجا؟ |
ز روی دوست، دلِ دشمنان چه دریابد |
|
چراغِ مرده کجا، شمعِ آفتاب کجا؟ |
چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست |
|
کجا رویم بفرما از این جناب، کجا؟ |
مبین به سیبِ زنخدان، که چاه در راه است |
|
کجا همیروی ای دل، بدین شتاب کجا؟! |
بِشُد، که یاد خوشش باد، روزگارِ وصال |
|
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا؟ |
قرار و خواب، ز حافظ طمع مدار ای دوست |
|
قرار چیست؟ صبوری کدام و خواب کجا؟
|
اگر آن تُرکِ شیرازی، به دست آرد دل ما را |
|
به خالِ هندویش بخشم، سمرقند و بُخارا را |
بده ساقی میِ باقی که در جنّت نخواهی یافت |
|
کنارِ آبِ رکن آباد و گُلگَشتِ مُصلّا را |
فِغان! کاین لولیانِ شوخِ شیرین کارِ شهرآشوب |
|
چنان بردند صبر از دل، که تُرکان خوانِ یَغما را |
ز عشق ناتمام ما جمال یار مُستغنیاست |
|
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را؟ |
من از آن حُسنِ روزافزون که یوسُف داشت دانستم |
|
که عشق، از پردهی عِصمت، برون آرد زلیخا را |
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم |
|
جواب تلخ میزیبد لبِ لعلِ شکرخا را! |
نصیحت گوش کن جانا، که از جان دوستتر دارند |
|
جوانانِ سعادتمند، پندِ پیرِ دانا را: |
«حدیث از مطرب و می گو و رازِ دَهر کمتر جو! |
|
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معمّا را» |
غزل گفتی و دُرّ سُفتی! بیا و خوش بخوان حافظ |
|
که بر نظم تو اَفشانَد فَلَک عِقدِ ثُریّا را |
صبا! به لطف بگو آن غزال رعنا را |
|
که سر به کوه و بیابان، تو دادهای ما را |
شِکَرفروش، که عمرش دراز باد، چرا |
|
تفقدی نکند طوطی شکرخا را؟ |
غرور حُسنت اجازت مگر نداد ای گل |
|
که پرسشی نکنی عَندلیب شیدا را |
به خُلق و لُطف توان کرد صیدِ اهل نظر |
|
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را |
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست |
|
سَهی قدانِ سیه چشمِ ماهِ سیما را |
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی |
|
به یاد دار محبانِ بادپیما را |
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب |
|
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را |
در آسمان نه عجب گر به گفتهی حافظ |
|
سرودِ زُهره به رقص آورد مسیحا را |
دل میرود ز دستم، صاحب دلان، خدا را! |
|
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
کشتی شکستگانیم، ای باد شُرطه، برخیز! |
|
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را |
ده روزه مهر گردون، افسانه است و افسون |
|
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا |
در حلقه گل و مل، خوش خواند دوش بلبل |
|
هاتَ الصبوح هبوا، یا ایها السکارا! |
ای صاحب کرامت! شکرانه سلامت |
|
روزی تفقدی کن، درویش بینوا را |
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: |
|
«با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» |
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند |
|
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
آن تلخوَش که صوفی اُم الخبائِثَش خواند |
|
اشهی لَنا و احلی، مِن قُبلة العُذارا |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی |
|
کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را |
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد |
|
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا |
آیینه سکندر جام می است بنگر |
|
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا |
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند |
|
ساقی بده بشارت رندان پارسا را |
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود |
|
ای شیخ پاکدامن، معذور دار ما را |
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟ |
|
که «به شکر پادشاهی، ز نظر مران گدا را» |
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم |
|
مگر آن شهابِ ثاقب، مددی دهد، خدا را |
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت |
|
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا! |
دل عالمی بسوزی، چو عذار برفروزی |
|
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا؟ |
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی |
|
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را |
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی؟ |
|
دل و جان فدای رویت! بنما عذار ما را |
به خدا، که جرعهای ده، تو به حافظ سحرخیز |
|
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را |
:: موضوعات مرتبط:
شعر ,
کتاب شعرا ,
,
:: برچسبها:
بهترین غزلیات ,
غزلیات حافظ ,
غزل های زیبا ,
بهترین غزل ها ,
بخش اول غزل ها ,
بخش اول غزلیات ,
غزل های حافظ ,
پر معنی ,