داستان انگلیسی(10)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 17 اسفند 1392
بازدید : 105
نویسنده : جهان پسند

بسم الله الرحمن الرحیم

طناب فیل
مردی از کنار فیلها رد می شد ناگهان ایستاد و تعجب کرد از این که این حیوانات عظیم الجثه فقط با یک طناب که به پای اونها بسته شده نگه داشته می شن نه زنجیری نه قفسی و مشخص بود که فیلها هر موقع که می خواستن می تونستن بند رو پاره کنن ولی به دلایلی اینکار رو نمی کردن.
اون یک تربیت کننده حیوانات در نزدیکی دید و پرسید که چرا این حیوانات فقط اونجا ایستادن و تلاشی برای فرار  نمی کنن. مربی  گفت : خب وقتی اونها خیلی بچه و کوچک هستن ما از طنابی مثل همین  برای بستن شون استفاده می کنیم و تو اون سن همون برای بستن شون کافیه. وقتی اونها بزرگ می شن به این باور می رسن که نمی تونن فرار کنن. اونها فکر می کنن که اون طناب هنوز میتونه اونها رو نگه داره بنابراین هیچ وقت سعی نمی کنن که فرار کنن.
مرد شگفت زده شد. این حیوانات هر لحظه می تونن بندهاشون رو پاره کنن ولی چون معتقدن که نمی تونن همونجا می مونن.

چند نفر از ما مثل فیلها بر این عقیده هستیم که نمی توانیم کاری کنیم فقط به این دلیل که قبلا شکست خوردیم ؟ شکست خوردن بخشی از یادگیری هست. در زندگی هیچ وقت نباید دست از تلاش برداشت .




:: موضوعات مرتبط: ادبیات , داستان ها به زبان اصلی , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








وبسایت کتابخانه مجازی 92-93

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 568
بازدید دیروز : 119
بازدید هفته : 896
بازدید ماه : 1172
بازدید کل : 7833
تعداد مطالب : 532
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com